حدس در وکردن!

یه چیزی رو خیلی وقته میخوام بگم ،هر سری یادم میره ،الان میخوام بگم: هر بار که میام به وبلاگم سر میزنم (بعد از چند روز) میبینم مثلا در عرض 3 روز 60 نفر سر زدند به وبلاگ و به امار بازدید کنندگان اضافه شدند ولی تو نظرات که نگاه میکنم 10 تا نظر بیشتر نمیبینم یه جورایی تعداد نظرات با تعداد بازدید کنندگان خیلی تفاوت فاحش داره. طبق بررسی های به عمل امده چند تا فرضیه رو میشه حدس زد:
الف).مثلا اون 10 نفری که نظر دادن ،هر کدومشون 6 بار صفحه رو رفرش کردند که اگه اینطور باشه پیشنهاد میکنم برن دکتر، ولی نیست همه عاقل تشریف دارن این فرضیه بنا به دلایل عقلانی رد میشه .

ب). صاحب وبلاگ خودش روزی 50 بار سر میزنه، که با اون 10 نفر میشه 60 نفر، که البته این فرضیه برای زمانی که من حضور مستمر دارم درست در میاد ولی اون موقع هایی که من 3 الی 4 روز نیستم چی؟ حتما یکی به جای من میاد و این وظیفه خطیر رو انجام میده بابا ژان والژان، بابا فعال، بابا شکلات …… تو خودت قند و نباتی ….شوکو پارسی شوکو پارسی …….تو مربای هویجی ……که میای این کارو انجام میدی …..!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ج). فرض کنیم یه عده اصلا نظر ندارن یا نظراشون در بطن جامعه خشکیده یا اصولا حس نظر نوشتنو ندارن ولی با احتساب این همه … باز هم یه جورایی ماجرا مشکوک میزنه ، فکر کنم باید یه نفرو استخدام کنم با چوب وایسه دم در ببینه این ادمهای مشکوک که جز این سه دسته نیستند کی هستند؟نکنه از عوامل استبدادند؟

د). همه موارد

2.تازه فهمیدم چرا یه عده رفتند بلاگفا :
برای اینکه از نظرات بنده و امثال من محروم شن، چون این نظر خواهیشون یا خیلی دیر باز میشه یا اصلا نمیشه، خلاصه باید کلی دعا و نذر و نیاز کنی تا بتونی نظر بنویسی (محض اطلاع وبلاگ های اطاق،سیاوش از بلاد کفر و بچه مخفی عرض کردم من مرتب سر میزنم ولی همیشه نمیتونم نظر بذارم چون نظر خواهیتون باز نمیشه .)اگه باور ندارید میخوای بگم چی نوشته بودین؟

مثلا مصطفی خان پیشنهاد یه دیدار حضوری بین وبلاگ نویسها رو داده بود، بعدشم نوشته بود که کلی از این ایده استقبال شده ،اخه کدوم استقبال؟ طرف اصلا نمیدونه که تو از اصفهانی میگه خوبه، منم میام، اون از یالغوز اباده میگه: اره جمع شیم دور هم یه شامی شیرینی بخوریم مگه چند تا وبلاگ نویس ساکن اصفهان رو میشناسی که میگی ؟ درسته خیلی خوبه دیدار حضوری ،ولی دیگه اون حس امنیتی که پشت در وبلاگ داری رو از دست میدی!


3.به نظر من ما هم بیام یه جشن بالماسکه راه بندازیم بین وبلاگ نویسها همه اون وقت با ماسک بیاین تا شناخته نشن دیگه هم حرف من درست میشه هم خواسته اقا مصطفی

4.خدایی نظر بودااااا!!!!!!!!!

ضد فمینیستی

1. میخوام یه بحث ضد فمینیستی راه بنندازم (با معذرت از همه خانمهای فمینیستی)
نمیدونم چرا هر جا صف نذری باشه اینقدر تفاوت مردها و زنها بیشتر اشکار میشه. من اصلا ازتو صف ایستادن خیلی بدم میاد، ولی تو رو دربایسی مجبور شدم با یه بنده خدایی برم.صف زنها که کلی خنده بود، یه پیرزنی که به قول معروف از خدا یه 2 سالی کوچیکتر بود وایساده بود پشت سر ما و هرکی که رد میشد یا اگه میخواست با همسایش که تو صف بود احوال پرسی کنه داد میزد خانم برو تو صف و هی جیغ میزد و غر غر میکرد که چه معنی داره ما یه عمری تو صف ایستادیم و خلاصه تو این مدت با غرغرهاش همه رو کچل کرد. یه زنی هم بود که نذریشو گرفته بود و پاشو گذاشته بود تو صف به دوستش میگفت فلانی برو از خونه یه دیگ بیار، واسه خاله ام اش بگیرم، یه دیگ هم بیار واسه خواهرم هم اش بگیرم، بعد تا پیرزنه اعتراض میکرد میگفت من جا گرفتم واسه خواهرم، هنوز نیومده ولی این جاشه .بعد تازه فتوا میداد که مهم خود نذری نیست مهم اینه که هرکی لااقل یه قاشق از این نذری برای تبرک بخوره. ولی نمیدونم چرا خودش واسه سه روزش داشت نذری جمع میکرد. ولی باریکلا به این اقایون دریغ از یه صدا که از اینا در بیاد یا با هم دعوا کنند .(حالا رجال محترم جو گیر نشن خودشونو خفه کنن بابا اونا هم چون روزه برده بودشون صداشون در نمیومد)

2. سر خیابون سپه دیدم روی یه بیلبورد تبلیغاتی نوشته:
دیگه به خدا نمیگویم مشکل بزرگی دارم بلکه به مشکلم میگویم خدای بزرگی دارم!!!

3. اخر بخاری خونمونو افتتاح کردیم (کسایی که دارن واسه شام تشریف میارن با خودشونم لباس گرم بیارند. اصفهان بسی ناجوانمردانه سرد شده.)

4.از تمام دوستایی که رفتند و در راهپیمایی روز قدس با مشتهاشون دهن اسراییل رو خرد کردند کمال تشکر رو داریم.(روابط عمومی سازمان).

تعطیلات اخر هفته

 

1.   نمیدونم تازگی ها خبری شده که بیشتر persianblogها  رفتند تو blogfa عضو شدند اگه خبری یا جایزه ای میدن، بگین تا ما هم پلاس شیم اونجا ،اگه مزیتی داره به ما هم بگین من هم بازی ..(فتوکپی شناسنامه و 2 قطعه عکس بیارم ؟)

 

2.   اقا قربون دستت میخوای از وبلاگ تعریف کنی و بگی محشره ،نیا تو ایدی وبلاگ اف بذار که وبلاگت محشره، بنویس چقدر عکست، چقدر کوفتت زهرمارت، چه میدونم هرچی به جز وبلاگت قشنگه بنویس ، شاید یکی کنار ادم نشسته بود و افتو خوند اون وقت بفهمه وبلاگ داری، ضایعگی بالاتر از این ،اخه این اولین نفری بود که فهمید من وبلاگ دارم و کلی ضایع شدم ! خدا به داد برسه !

 

 

3.چاقو رو محکم تو دستام گرفتم و چشمامو بستم و یکدفعه محکم فشار دادم تو پاش، پوست پاش کنده شد، دوباره چشمامو بستم و به این فکر کردم که شب روحش میاد تو خوابم و میگه ای سنگدل، دستت بشکنه چطور دلت اومد منو جوون مرگ کنی ، با یک حرکت دست پوستشو غلفتی کندم این اولین بار بود که مجبور شدم دست از سوسول بازیم بردارمو و پوست مرغ رو بکنم اینم از مزایای دانشجو بودنو و دور بودن از مامان دیگه .جای مامانم خالی !

تازه با دوستم رفته بودیم ماهی فروشی که مثلا دو تکه ماهی بگیریم مرده میگه ماهی چی میخوایین؟ ما هم که هر دوتامون تو خرید کردن به دلیل نازپرورده بودن ناشی بودیم گفتیم نمیدونیم ما فقط دو تیکه ماهی کوچیک میخواییم برای ناهار! مرده با تعجب گفت واسه ناهار؟

( اخه ناسلامتی تو ماه رمضون کسی ناهار نمیخوره که !!!!!)

 

3.   نه فکر کنید ما کافریم روزه نمیگیریم ها حقیقتش اینه که هنوز طرف های ما، هلال ماه رویت نشده و ماه رمضون هنوز نیومده !!!!( من گواهی پزشک دارم الکی تهمت کافر بودن نزنید)

 

4.   وقتی میرفتم مدرسه عصرهای پنج شنبه عشق میکردم تند تند میامدم خونه به عشق اینکه فرداش جمعه است و تعطیله حالا که رفتم دانشگاه عصرهای سه شنبه کلی ذوق میکنم که دیگه بعدش کلاس ندارم حالا که سه شنبه هم تعطیله  دیگه نور علی نور خب با این همه تعطیلی حال میده بری خونه عمو خاله دایی و بری یه دلی از عزا در بیاری و معده ات رو متعجب کنی .

 

5.      تعطیلات اخر هفته به همه خوش بگذره!!

 

6.      شهادت حضرت علی رو به همه تسلیت میگم ،شب قدر  واسه ما هم دعا کنید.