در بهار ازادی جای همتون خالی!
1.دیروز با همخونه ام رفتیم دیدن فیلم گیلانه.خدایی معتمد اریا ترکونده بود ،این قدر قشنگ بازی کرده بود که حال میکردی، بهرام رادان هم از اون نقشهای سوسولیش دست برداشته بود و نقش یه معلول رو خیلی قشنگ بازی کرد، باران کوثری هم که جای خودشو داشت ولی نکته قابل توجه این بود که این از معدود فیلمهایی بود که مادره و پسره (معتمد اریا و رادان ) خیلی راحت به هم دست میزدند، مادره پسره رو راحت بلند میکرد از زمین و حتی پیشونیشو میبوسید.
ماجرای فیلم مربوط به اسفند 66 بود و قسمت بعدیشم مربوط به 15 سال بعد یعنی اسفند81 بود، ماجرای فیلم هم بهتون نمیگم، برین خودتون 700 تومن بدید، برین ببینید( یه کم اصفهونی بازی در بیارم ) اگه کسی خواست براش فیلمو تعریف کنم (چون شاید کسی بخواد بره ببینه بعد فحشم بده که چرا تعریفش کردم )700 تومن به حساب وبلاگ واریز کنه بیام براش در گوشی تعریف کنم .حالا واسه اشناها ارزونتر ( کمال اصفهانی ها در من اثر کرد و گرنه من همون ادم سابق بودم که بودم / شاعر قرن 7 هجری قمری ).


2.بعد سینما هم رفتیم خودمونو دعوت کردیم شام بیرون به قول معروف معده هامون بعد از خوردن این همه غذای دانشجویی تا چشمش به یه غذای دیگه افتاد از تعجب شاخ در اورد و تعجب کرد .


3.راستی اینایی که گفته بودند شام دعوتمون کن ( یرقان و فکر کنم فرزانه خانم) بابا بیاین اینجا تا شام دعوتتون کنم تا دست از سرم بردارین، بابا دیگه از رو رفتم، بیاین، جهنم ضرر !

4. راستی به جای همه اونایی که گفته بودند برم به جاشون از سی و سه پل رد شم، رفتم رد شدم ولی جا همتون خالی این قدر بوی گند میداد ( فکر کنم زاینده رود و بیل زده بودن لجنهاش امده بود بالا ) که ادم لذت میبرد، به قول یکی بوی عشق میداد.بسی حال بردیم و به جای همتون بوی عشق رو استنشاق کردیم . در بهار ازادی جای شما خالی !!

5. بدون شرح: با دوستم منتظر تاکسی بودیم تاکسی وایساد دوستم به راننده میگه: اقا مستقیم میرین ؟!!!!!!